کار خانه تمام شدنی نیست. یک چرخه ی دائمی و همیشگی که گاهی مرا خیلی خسته و متاصل می کند. من با تمام عشقی که به خانه داری و در خانه بودن دارم گاهی آن قدر کلافه می شوم و شیطان آن قدر شیطنت می کند که حس بدی نسبت به خانه و خانه داری پیدا می کنم. شما نشنیده بگیرید اما گاهی حتی به آقای همسر تند می روم که: لباس هات را آویزون چوب لباس کن، ظرف ها را تو بشور، چرا این قدر تند تند لباس هات را کثیف می کنی، خسته شدم، مگه من خدمت کارم!! (آیکون شرمندگی و ناراحتی)

خیلی به این قضیه فکر می کنم. به اینکه چرا گاهی این قدر بد می شوم؟ چرا لذت سابق را از خانه داری نمی برم؟ چرا منی که با فکر و منطق خانه داری را انتخاب کردم و هیچ تلاشی برای شاغل شدن در بیرون خانه نکردم باید این طور رفتار کنم.

فکرم حسابی مشغول این قضیه شده. به نظرم خیلی حساس و مهم است. یک نقطه ی استراتژیک که اگر برای خودم خوب حلش نکنم ممکن است خطرناک شود. یکی از نتایجی که به آن رسیده ام این است که باید نگاهم را الهی کنم. باید با خدا معامله کرد. معامله با خدا خیلی شیرین است. چون یقین دارم خدا به وعده هایش عمل می کند و قدر تمام کارهای حتی خیلی جزئی را هم می داند و هیچ چیز از نظرش پنهان نمی ماند. برای همین برای این روزهای پرکار خانه تکانی، هر روز برای خودم این حدیث را می خوانم:

امام صادق علیه السلام از پیامبر عزیز خدا صلی الله علیه و آله روایت می کند:
ایما امراة دفعت من بیت زوجها شیئا من موضع الی موضع ترید به صلاحا نظر الله الیها ومن نظر الله الیه لم یعذبه

هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را برای سامان دادن وضع خانه جابه جا کند، خداوند نظر [رحمت] به او می کند . و هر کس مورد نظر [رحمت] خدا قرار گیرد، خدا عذابش نمی کند.


با این حساب اسفند ماه و خانه تکانی اش یک فرصت طلایی ست برای جلب رحمت خدا